فروش دارایی های مازاد راه نجات خودروسازان
خودرویی های بورس اوراق بهادار تهران این روزها روزگار خوبی را سپری نمی کنند و پس از چند ماه رشد و کسب سودهای بالا نزدیک به یک ماه است که در مسیر نزول قرار گرفته اند. امری که باعث نگرانی فعالان بازار شده است و رفته رفته شاهد خروج سرمایه های تازه وارد از این گروه هستیم. چرایی این موضوع را با «احمد افخمی»، دانشجوی دکترای مدیریت مالی و کارشناس ارشد بازار سرمایه، در میان گذاشتیم:
طی سال جاری حجم عظیمی از سرمایه وارد بورس شده، اما به همان میزان اقتصاد کشور رشد نداشته؛ آیا دلیلش جایگزینی بازار است یا دلایل دیگری دارد؟
بازار سرمایه الزاماً عامل رشد نیست، یک بخش از آن معلول رشد است، یعنی اگر رشد اقتصادی وجود داشته باشد، طبیعتاً در بازار هم میتواند نمود پیدا کند. اما پرسش اصلی این است: وقتی اقتصاد کشور رشد نداشته و حتا براساس آمار بنا به دلایل مختلف منفی بوده است، چرا بازار سرمایه با حجم عظیمی از رشد و اقبال مواجه شده است؟ متأسفانه در اقتصادهایی مانند ایران که از یک سو، بهصورت مزمن تورم در آنها نهادینه شده و از سوی دیگر، به دلیل مسائل تحریم و پسابرجام و کاهش فروش نفت، کسری بودجه دولت به شدت زیاد شده و نمی تواند به درآمدهایش دست پیدا کند. همچنین بخشی از هزینههای دولت که حقوق و دستمزد است نیز هر سال اضافه میشود. بنابراین باید دید این کسری بودجه از کجا و با چه روشی می خواهد حل بشود، باید دید دولت از چه راههایی میخواهد به آن برسد. متأسفانه در این یکی دو سال سراغ پولیکردن حل مشکل کسری بودجه و استقراض از بانک مرکزی رفتهاند. این مسئله به نوبه خود نقدینگی را افزایش میدهد و چون مابهازایش در طرف مقابل تولید ناخالص داخلی بالا نرفته که هیچ، کم هم شده، طبیعتاً تورم به شدت جدی میشود. وقتی تورم به صورت خیلی خیلی جدی در ایران اتفاق میافتد، فعالان بازار، چه حقوقی و چه حقیقی، میروند به دنبال این که داراییهای ریالیشان را به داراییهای غیرریالی تبدیل کنند. داراییهای غیرریالی چه مشتقاتی دارد؟ به صورت سنتی مِلک بوده، به صورت سنتی در این سالها مردم میتوانستند دلار، طلا و سکه بخرند. طی سال های اخیر شقوق دیگری نیز به این مقوله اضافه شده است، مانند خرید خودرو و حتا لوازم خانگی. بنابراین برای بورس هم همین اتفاق افتاده است. این دو عاملِ نقدینگی تورم و بهخصوص دلار اثر خیلی مستقیم و سریعی در بازار سرمایه دارد، به دلیل اینکه یک بخش عمدهای از بازار سرمایه، مانند پتروشیمی ها، شرکتهایی هستند که محصولات و تولیداتشان به قیمت دلار و ارز ارتباط مستقیم دارد. وقتی دلار گران میشود، این شرکتها هم به دلار پول میگیرند و طبیعتاً نرخ ریالی بالاتری تصویر میکنند. بنابراین درآمد ریالیشان بیش تر میشود، در ضمن سودشان بیش تر میشود و در نهایت، برای سهامشان تقاضا ایجاد میشود. در همین حال، سهام راحتتر است و به این دلیل بازار سهام به شدت با اقبال مواجه شد. ضمن این که، به غیر از دو عامل نقدینگی و تورم باید به سخت تر شدن بازارهایی مانند مسکن، ارز، طلا و سکه و محدودیت هایی که دولت برای آن ها ایجاد کرده است هم اشاره کرد.
آیا سهام خودرو هم بنا بر این دلایل با اقبال همراه شد؟ آن هم صنعتی که در حال حاضر مشکلات بسیاری دارد و عملاً مشکلات مالی بسیاری دارد؟
این مسئله به شدت به پارادوکسی که در بازار سرمایه وجود دارد مرتبط می شود. برخی سهام، مانند فولاد یا پتروشیمی، به دلیل این که صادرات دارند و با سود عملیاتی همراه هستند مشکلی ندارند. اما خودروییها مشکل دارند. باید پرسید چرا این اتفاق در سهام خودرو با توجه به اینکه به شدت زیاندهاند اتفاق می افتد. براساس اعلام یکی از خودروسازان، آنها ماهانه هزارمیلیارد تومان زیان می دهند. سایر خودروسازها هم همین طور زیان ده هستند، اما چرا این اتفاق افتاد؟ در این جا بحث حمایت دولت از بازار سرمایه و قانون معاف از مالیات، به نام «تجدید ارزیابی داراییها»، مطرح می شود. «تجدید ارزیابی داراییها» یعنی اینکه شما ۳۰ سال پیش یک زمین داشتید که در دفاتر به قیمت ۳۰ سال پیش ثبت شده است. اگر کسی تجدید ارزیابی دارایی کند و آن را به حساب سرمایه برده و افزایش سرمایه دهد، مشمول معافیت از مالیات می شود. خودروسازان از این ظرفیت قانونی استفاده کرده و تجدید ارزیابی کردند. طبیعتاً بازار فکر میکند قیمت داراییهای آنان بهروز میشود و بیش تر میشود، بنابراین اقبال به سهام آنها اضافه میشود. نکتهای که وجود دارد و فعال اقتصادی بلندمدت باید بداند، اینکه فعالیت در شرکت معجزهای نمیکند، فقط نسبتهای مالی و حسابداری شرکت را بهبود میدهد، اما متأسفانه هیچ پول جدیدی در آن افزایش سرمایه به داخل شرکت نمیآید.
یعنی دلیل این که سهام خودرویی ها رشد کرد، اما وضعیت مالی خودروسازان تغییر نکرد به همین علت است؟
اصلیترین دلیلش همین است. برای خرید سهام ابتدا باید سودآوری آن را در نظر گرفت. سهامی خریداری می شود که بعداً گرانتر شود و بتوان با یک قیمت بالاتر به فروش رساند، یعنی به داراییهای آن شرکت اضافه میشود. پس در وهله اول باید سودآوری آن شرکت بیش تر شود، در وهله دوم می دانی که سهم این صنعت سودآوری خاصی ندارد، اما مِلکی را ۲۰ سال پیش خریده است و حالا می خواهد بفروشد یا تجدید ارزیابی دارایی کند. بنابراین قیمت سهام این شرکت خیلی بیش تر میشود. اما در مورد خودروسازان در بخش اول اتفاقی رخ نداده است. به بیان ساده تر، آن ها بنا به دلایل مختلف با مشکل مواجه هستند. بنابراین نه تنها سود عملیاتی بلکه با زیان نیز همراه شده اند. وام هم نمی توانند بگیرند چون بانک ها برای اعطای وام نسبتهای مالی را بررسی میکنند. به عنوان مثال، خودروسازان طبق استانداردهای بانکها نمیتوانند وام بگیرند، اما آن ها با تجدید ارزیابی دارایی ها، یک آرایش در صورتهای مالی کردند. البته دروغ نمیگویند و واقعیت را در صورت های مالی بیان می کنند اما مسئله این جاست که این صورت مالی اثر عملیاتی ندارد. خودروسازان فقط تجدید ارزیابی دارایی کردند و هنوز سود عملیاتیشان درست نشده است. اگر حجم معاملات زیاد شود، اتفاقی در اقتصاد نمیافتد، اما اگر بازار سرمایه بتواند از روشهای تأمین مالی برای شرکتها شود، اتفاق مثبتی میافتد. یعنی اگر این پولها میرفت برای ایران خودرو و سایپا، افزایش سرمایه واقعی میشد و بهای تمامشده پول آنها پایین میآمد، میتوانستند مشکلات تولیدشان را با آن حل کنند. هر وقت شرکتها بتوانند از محل آورده نقدی افزایش سرمایه بدهند، از طریق بازار سرمایه از منِ سهامدار پول بگیرند و در افزایش سرمایهشان ببرند، آن وقت اقتصاد خوب میشود، آن وقت برای شرکتها هم رشد میآورد. الان اگر هم افزایش سرمایه از تجدید سرمایه داراییها باشد، در عملیات نقدی شرکت تغییری ایجاد نمیشود.
یکی از مشکلات اصلی که اکنون خودروسازان با آن مواجه هستند، بحث تأمین مالی است. به دلیل عدم تعادل عرضه و تقاضا و همچنین مخالفت نهادیی مثل شورای رقابت، عرضه فیزیکی خودرو فعلاً در بورس کالا منتفی است. انتشار اوراق سلف خودرو چه طور میتواند به اینها کمک کند؟
اوراق سلف ابزارهای مالیاند. به دلیل اینکه ما کشور اسلامی هستیم، در مرحله اول باید مجوز شورای فقهی سازمان بورس اوراق بهادار را بگیرند. یعنی اینکه اوراق سلف میگوید اگر کسی میخواهد تأمین مالی کند، باید یک فعالیت یا یک دارایی پشت آن اوراق باشد. اوراق سلف میگوید باید دارایی خودرویی اوراق وجود داشته باشد. این اوراق همچنین باید ضامن نقدشوندگی و سودآوری داشته باشند. یکی از چالشهای انتشار این اوراق این است که خودروساز باید بتواند ثابت کند که می تواند آن کالایی را که برایش اوراق منتشر کرده در موعد مقرر تولید کند و تحویل دهد. نکته دیگر در انتشار اوراق، جذابیت آن برای خریدار حقیقی و حقوقی است. در واقع، اول نرخ اوراق سلف، دوم ضامن نقدشوندگی و بازپرداخت و سوم جذاب بودن آن بسیار مهم است.
بهغیر از اوراق سلف، چه ابزار یا چه راهکارهایی برای تأمین مالی خودروسازان پیشنهاد میدهید؟
یکی بحث کیفیت تولید است که باید حتماً آن را برطرف کنند و دیگری بحث مهم تأمین مالی است. هزینه مالی خودروسازان به شدت عددهای بالایی است، یکی از مهم ترین کارها این است که تا میتوانند بهای تمامشده را پایین بیاورند. به نظرم دو راه دارد: یکی کاهش هزینه است، کاهش هزینه یعنی نیروهای مازادی که دارند را سامان بدهند، سایتهایی که در شهرهای مختلف دارند، که اصلاً سودده نیست و بیش تر احداث آن ها دلیل سیاسی دارد تا اقتصادی، باید تعیین تکلیف شود. اگر این واحدها دست بخش خصوصی بود به دلیل عدم سوددهی تعطیل می شدند. یک راه دیگر، فروش دارایی های مازاد خودروسازان است، هر چند در حال حاضر، آن ها سود عملیاتی ندارند اما نباید فراموش کرد که دارایی های مازاد خوبی دارند. «ایران خودرو» بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان ارزش دارایی های مازادش است، همچنین نزدیک به ۳۰ درصد سهام بانک «پارسیان» را دارد. «سایپا» نیز بالای ۶۰ هزار میلیارد تومان ارزش دارایی های مازادش است.
یعنی معتقد هستید خودروسازان چون خصوصی نیستند زیان ده شده اند؟
بله، صددرصد. شما شک نکنید اگر این دو خودروساز بخش خصوصی واقعی بود و مثلاً یک ارگان حاکمیتی درخواست میکرد این ۵۰ نفر را استخدام کن، بخش خصوصی که برنمیتابید چون باید هزینه اش را بپردازد. در دنیای امروز، مثلاً یک سایت ۳۰-۲۰ هزار خودرو در سال تولید کند اصلاً سودده نیست، پس بنا به دلایل سیاسی نمی رود در یک شهرستان سایت خودروسازی بر پا کند. بنابراین شما شک نکنید راهحل اساسی این شرکتها این است که بتوانند خصوصی شوند. اگر خصوصی نشوند یا حتا با قانون اصول حرفهای اداره نشوند، همین آش و همین کاسه است، این گرفتاری همچنان ادامه خواهد داشت، شک نکنید.
یعنی خودروسازی ما وقتی میخواهد سودده شود که خلع ید دولت صورت بگیرد؟
بخش خصوصی دلش میسوزد یا حتا اگر هم میخواهند این کار را نکنند، چیزی شبیه پسابرجام میتواند کمک کند. چه اتفاقی در پسابرجام افتاد؟ در پسافرجام اینها ادعا نیست، اگر صورت مالی سال ۹۷-۹۶ را نگاه کنیم. به شدت تیراژ بالا رفته بود، چون مشکل تأمین قطعات نداشتند، تولید داخل ایران ۵/۱ میلیون خودرو در سال شده بود، حجم فروش حدود دو میلیون خودرو شده بود، فقط ایران خودرو و سایپا نزدیک ۵/۱ میلیون بودند. به هر حال، ما «گروه بهمن» داریم، «گروه کرمان» را داریم، ۸۰ هزار دستگاه واردات از طریق چین، کره جنوبی و برخی کشورهای دیگر داشتیم. وقتی میزان تولید افزایش پیدا کند همان هزینه سربار کم تر خواهد شد. حالا بنا به دلایل مسائل حاکمیتی یا سیاسی یا حتا امنیتی نمی خواهند خودروسازان را خصوصی کنند، باید برویم در فضایی مثل پسابرجام، باید تولید به شدت زیاد شود و باید با تولیدکننده های خارجی ارتباط داشته باشیم. در همین حال، باید سرمایه گذاری جدید و زیادی در R&D انجام بگیرد و از کشورهای موفق در این زمینه باید الگو گرفت.
علی طجوزی
پایگاه خبری اسب بخار
عکس ها: علیرضا پاداش
دیدگاه ها